آب و گل

اهل قلم نی ام ؛ بل دلم براه قلم است

آب و گل

اهل قلم نی ام ؛ بل دلم براه قلم است

آب و گل

اهل قلم نی ام ؛ بل دلم براه قلم است «ن والقلم و مایسطرون»
تلاش میکنم خودم بنویسم ، آنچه که بدلم میرسه ...
و عکسها هم از خودم باشه ....
متشکرم از بازدید شما ...

طبقه بندی موضوعی

گفتم گفت

يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

بسم الله

پیام رهگذر

گفتم کیستی ؟  گفت رهگذر

گفتم در انبان چه داری؟   گفت توشه ای پر گهر

گفتم به چه مقصد ؟

  گفت راه پر خطر

گفتم گوهرت چیست ؟   گفت بر انجیل و تورات سَرور 

گفتم دلیل ؟ 

گفت انا اعطیناک الکوثر

گفتم همین ؟   گفت لیلةالمبیت را یاد آور 

گفتم ایندر وصف علی است ؟

  گفت علی است قران را ثیاور

گفتم پس کو آن یاور ؟    گفت در محراب خون شناور

گفتم به چه جرمی ؟ 

گفت چون رسول را بود همسنگر

گفتم پس دیگر اصحاب چه ؟   گفت عهد خویش انداختند پشت سر

گفتم آن دگر افراد چه ؟  

گفت چون درختی بودند بی ثمر 

گفتم میوه قلب رسول ؟   گفت حسن

گفتم هم حسین ؟ 

گفت جوانان بهشت را سرور

گفتم آنان چه ؟    گفت حسن گردید خون جگر

گفتم پس حسین چه ؟ 

گفت سر جدا بر روی نی سوی شام کرده سفر 

گفتم چیست پیام؟   

گفت بر قران و عترت بکن نیک نظر 

گفتم ایا همین ؟    گفت در خانه اگر کس است یک حرف بس است

 منبع : کتاب گفتم گفت از رجبعلی نعمت زاده


توشه ی راه



  • آب و گِـــــل

توشه

حسین

راه

رهگذر

عترت

قران

پیام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی